یاقوت گوید: ذات عرق مهل یعنی میقات و احرام بستن گاه حاجیان عراق باشد و آن حدّ میان نجد و تهامه است. و بعضی گویند عرق کوهی است براه مکه و ذات عرق بدانجاست و اصمعی گوید قسمت مرتفع از بطن الرمّه تا خم های ذات عرق نجد باشد و عرق کوه مشرف بر ذات عرق بود و ساعده بن جویه درشعر خود همانجا را اراده کرده است. آنجا که گوید: لمّا رای عرقا و رجع صوته هدراً کما هدرا لفنیق المصعب. و دیگری گوید: و نحن بشهب مشرف غیر منجد و لا متهم فالعین بالدّمع تذرف. و آن بدو منزلی مکه است. و ابن عیینه گوید: سألت اهل ذات عرق امتهمون انتم ام منجدون فقالوا: ما نحن بمتهمین و لامنجدین. یعنی شمایان از ارض تهامه باشید یا نجد گفتند از هیچیک. و ابن شبیب گوید ذات عرق از غور است و غور از ذات عرق باشد تا اوطاس و اوطاس بر سر راه است و نجد از اوطاس است تا قریتین. و برخی گفته اند: اول تهامه از جانب نجد، مدارج ذات عرق باشد. و یکی از اهل عراق گفته است: و نحن بسهب مشرف غیر منجد و لامتهم فالعین بالدمع تذرف. - انتهی. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 271 و امتاع الاسماع ج 1 ص 112 و 344 و معجم البلدان یاقوت ج 6 ص 154 و 183 س 14 والموشح مرزبانی ص 50 و 119 و 196 و عیون الأخبار ج 1 ص 77 و 20 و ج 3 ص 18 و 28 شود
یاقوت گوید: ذات عرق مُهل یعنی میقات و احرام بستن گاه حاجیان عراق باشد و آن حدّ میان نجد و تهامه است. و بعضی گویند عرق کوهی است براه مکه و ذات عرق بدانجاست و اصمعی گوید قسمت مرتفع از بطن الرمّه تا خم های ذات عرق نجد باشد و عرق کوه مشرف بر ذات عرق بود و ساعده بن جویه درشعر خود همانجا را اراده کرده است. آنجا که گوید: لمّا رای عرقا و رجع صوته هدراً کما هدرا لفنیق المصعب. و دیگری گوید: و نحن بشهب مشرف غیر منجد و لا متهم فالعین بالدّمع تذرف. و آن بدو منزلی مکه است. و ابن عیینه گوید: سألت اهل ذات عرق امتهمون انتم ام منجدون فقالوا: ما نحن بمتهمین و لامنجدین. یعنی شمایان از ارض تهامه باشید یا نجد گفتند از هیچیک. و ابن شبیب گوید ذات عرق از غور است و غور از ذات عرق باشد تا اوطاس و اوطاس بر سر راه است و نجد از اوطاس است تا قریتین. و برخی گفته اند: اول تهامه از جانب نجد، مدارج ذات عرق باشد. و یکی از اهل عراق گفته است: و نحن بسهب مشرف غیر منجد و لامتهم فالعین بالدمع تذرف. - انتهی. رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 271 و امتاع الاسماع ج 1 ص 112 و 344 و معجم البلدان یاقوت ج 6 ص 154 و 183 س 14 والموشح مرزبانی ص 50 و 119 و 196 و عیون الأخبار ج 1 ص 77 و 20 و ج 3 ص 18 و 28 شود